اميرحسيناميرحسين، تا این لحظه: 16 سال و 2 ماه و 14 روز سن داره

★ ★سام من امیر حسین ★ ★

بالاخره طلسم شكسته شد

سلام بر پسر شاخ شمشاد خودم امروز بالاخره موفق شدم بعد از كلي كلنجار با خودم يه تكوني به خودم بدم و خونه تكوني شروع كنم.خداييش خيلي خسته شدم پرده ها رو شتم دو تا قاليچه بود اوا رو هم توي آشپزخونه شستمشون خلاصه اينكه بالكن رو شستم كه حسابي پر از خاك شده بود پنجره ها رو تميز كردم فعلا يكي از اتاقها رو شستم وحسابي ديوار اتاقت رو تميز كردم و نقاشيهاي جنابعالي رو هم تميز كردم از روي ديوار، بهم قول دادي ديگه رو ديوار نقاشي نكشي هنوز يه عالمه كار ديگه مونده كه ايشالا تا شنبه تموم ميشن راستي من دست تنهام اگه بابايي بود خيلي زود تموم ميشد بابايي طبق معمول نيستش.ديشب ترقه سوري بود نه چهارشنبه سوري تا ساعت 4 صبح بمب منفجر ميكردن. امروز صبح ساعت 8 با صدا...
24 اسفند 1390

چيزي نمونده .........

سلام اميرحسين جونم یکسال گذشت خوب بد تلخ شیرین هرچی بود به سادگی داره تموم میشه. چيزي به پايان سال نمونده و ماماني به هيچ كاريش نرسيده آخر سر باید همین بلا رو سر خونه بیارم زود تموم میشه خونه تکونی ماشالا خواهري كه همه كاراشو انجام داده .من موندم كه از كجا شروع كنم فردا يه عالمههههههههههه كار دارم از مهدتون هم بهمون اطلاع دادن به علت خطرات چهارشنبه سوري بايد زود بچه هارو ببرين خونه يعني ساعت 1 ظهر بايد بيارمت خونه فكر كن يه عالمه كار و بار باید خودمو سریع برسونم مهد ديگه نميدونم چي بگم راستي اگه امام رضا طلب كنه قراره سال تحويل اونجا باشيم بابايي خيلي دلش ميخواد بره حرم امام رضا هفته آينده هم مهدتون به كل تعطيله، حداقل دلخوش به اين...
23 اسفند 1390

يك روز زندگي ...............................

دو روز مانده به پايان زندگي تازه فهميد هيچ  زندگي نكرده،تقويمش پر شده بو و تنها دو روز خط نخورده باقي مونده بود.پريشون شد وآشفته و عصباني،نزد خدا رفت تا روزهاي بيشتري از خدا بگيرد داد زد و بد و بيراه گفت،خدا سكوت كرد،آسمان و زمين به هم ريخت،خدا سكوت كرد،جيغ زد و جار و جنجال راه انداخت،خدا سكوت كرد،به پروپاي فرشته و انسان پيچيد، خدا سكوت كرد،كفرگفت و سجاده دور انداخت،خدا سكوت كرد،دلش گرفت و گريست و به سجاده افتاد خدا سكوتش را شكست و گفت: ((عزيزم اما يك روز ديگرهم رفت تمام روز را به بد وبيراه و جارو جنجال از دست دادي،تنها يك روز ديگر باقي مانده است. بيا و لااقل اين يك روز را زندگي كن )) لا به لاي هق هقش گفت: اما...
15 اسفند 1390
1